تغییر ساختار قدرت در خانواده ایرانی و چند نکته
شکوفه اویار حسینی با اشاره به پژوهشی که دانشگاه شهید بهشتی در این باره انجام داده است، میگوید: براساس مطالعاتی که دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی بر روی سه نسل انجام دادهاند، متوجه میشویم که طی سالهای گذشته در زندگی ایرانیان تغییراتی رخ داده است؛ در دوران زندگی پدربزرگان و مادربزرگان، قدرت زندگی و مولفههای اجتماعی مانند تحصیلات و سرمایه در دست مردان بود و زنان نسبت به همسرانشان احساس ترس توام با احترام داشتند و قدرت جنسی تنها قدرت زنان بود که گاها برخی از آن به عنوان ابزار قدرت استفاده میکردند.
وی ادامه میدهد: در نسل بعدی، مادربزرگان دخترانی تربیت کردند که همان مادران نسل امروز هستند؛ آنها با مشاهده مادرانشان به این تفکر میرسند که چرا زن نباید تحصیلات، شغل و جایگاه اجتماعی داشته باشد؟ چرا باید بسوزد و بسازد؟ با این تفکر زندگی مشترکشان را پیش میبرند، اما در عملکرد شبیه مادربزرگان رفتار میکنند، در واقع نسل دوم زنان ایران تفکرشان تغییر کرد اما رفتار و نقش های زنانه شان شبیه نسل گذشته بود.
اویار حسینی با اشاره به بروز نوعی تغییرات فکری در نسل امروزی میافزاید: پژوهشگران این تحقیقات درحالی به بروز تغییرات در نسل امروزی دست یافتند که متوجه شدند، نسل امروز دخترانی هستند که با تفکرات و رفتارهای تغییر کرده، صندلیهای دانشگاه گرفته و به همان نسبت به شغلهای اجتماعی ورود کردند و به همین شیوه مولفههای قدرت را از آن خود کردند؛ یعنی دختران امروزی به گونهای پرورش یافتهاند که فکر و اندیشه آنها به طور کلی با نسل مادربزرگانشان متفاوت است.
این کارشناس مشاور خانواده در ادامه با اشاره به علت تغییر نقش مردان در زندگی زناشویی میگوید: باتوجه به اینکه زنان طی این سالها با رشد اجتماعی و تحصیلی توانستند در جایگاه خوبی قرار گیرند، اما در مقابل پدربزرگان، پدران و پسران تغییری نکردند، آنها معتقد بودند همسرانشان توانمند هستند، پس به آنها قدرت و آزادی عملکرد را واگذار کردند.
بنابر اظهارات اویار حسینی، طی سالهای اخیر شاهد تغییراتی در ساختار قدرت در خانواده ایرانی هستیم؛ اگرچه زنان امروز به حمایتهای عاطفی از سوی همسرانشان نیاز دارند، اما آنها نمیخواهند احساس آزادی و عملکرد مستقلانهشان را نیز از دست بدهند. همین دو راهی باعث نوعی تناقض در دختران امروزی شده، به گونه ای که انگار میان دو قایق زندگی سنتی و غیرسنتی گیر افتادهاند؛ قایقی که هرکدام مسیر متفاوتی طی میکند.
به گفته وی در سالهای آینده دو گروه دختر به مشاوران مراجعه خواهند کرد؛ دسته اول دختران شاغل و تحصیل کرده 30 تا 40 سالهای که علی رغم داشتن شرایط اجتماعی خوب به دلیل ارضا نشدن نیازهای عاطفیشان از تجردشان ناراضی هستند و دسته دوم زنان متاهل 30 تا 40 سالهای که در دهه اول زندگی مشترکشان به دلیل اینکه خودشان از همسرشان قویترند و مؤثر تر در اجتماع عمل میکنند از تأهلشان ناراضی اند؛ این نارضایتیها در دو گروه زنان متأهل و مجرد در این گروه سنی، نوعی پدیده اجتماعی است.
این کارشناس مشاور خانواده تاکید کرد: برای جلوگیری از بحران تغییر نقشهای جنسیتی در زندگی باید به دختران بیاموزیم که در زندگی زناشویی برخی قدرتها را به مردان واگذار کنند و مردان نیز بتوانند حلقه مسئولیت پذیری را آموزش ببیند. این روند آموزشی باعث شکلگیری نسلی خواهد شد که زوجین توام با رشد اجتماعی و آزادی، بتوانند با یکدیگر مذاکره و سازش کنند.
انتهای پیام